دلنوشته های من
موج میزند احساس من در میان حرفهایم،تلالو اش را می بینی؟
بگذار، تر و خشک باهم ، بسوزند؛ دیگر، فرقی نمی کند، هیچ کدامشان سایه ندارند!!! به گوسفند نمایانی که از نسل گرگند بگویید: بس است دیگر، لباسشان بد، نخ نما شده است!!! خسته ام از مردمانی که می گویند: یارند! ولی به وقت نیاز همه خود دارند! هرگاه که ورق زدم، دفتر دلتنگی را فقط،،، باران سهم چشمانم شد، و نمی دانم، تو چترت را، برای که باز کردی؟؟ گاهی از نگاهت لرزه دارم! نه از ترس، از سر دلتنگی، و افسوس که تو نمی دانی...
Power By:
LoxBlog.Com |