دلنوشته های من
موج میزند احساس من در میان حرفهایم،تلالو اش را می بینی؟
عشق من، سایبان توست، در مسیری که می روی، پس، فرقی نمی کند باشم یا نباشم... پناه ، خستگی هایم، گاهی،،، قلم. گاهی،،، تکیه، بر ، دیوار غم. اما، بدان،،، ای،خوب من،،، دیوارِ خستگی هایت!!! . . . ...منم .... چه، سهل، است دل سپردن به کسی که، میدانی! چه ،سخت، است، دل بریدن از او... گاهی، صبح ها، خورشید را، سرزنش می کنم که ، پایان رویای شبانه ام بود اما ، غروب، چه دلتنگ، وداع میکنم، او را برای دیدار دوباره اش!!! سیب را سبز چیدم تا یادم بماند گاهی برای رسیدن!!! باید،شتافت... گه گاهی، به سایه بان قلبم سرکی می کشم، تا مبادا، مهمانانم، از این هوای بارانی، خیس شوند!!! بهترینم آنگاه که، درد، به سراغت می آید پاسخی نده، بگذار که برگردد، من، خود، جوابگو خواهم بود.... شرمندتم دنیا، دل بریدن، کارمن نیست؛ به فاصله ها ، بگو خط و نشان نکشند!!! بر حسب عادت گفتم: هستی؟ یادم آمد که مدتهاست به من پیوستی! دوست داشتن، زندگی را ، زیباتر می کند، ولی ، سنت ! زنجیر، به پایمان بسته است... کوله باری ، دارم از آرزوها، سرشار. دستانی، رو به سوی کردگار. جاده ای، در پیش رو گه فراز و گه فرود. چشمانی، در انتظار دیدن یک لحظه نور. گه ،به دنبال سکوت گه ،به دنبال ناله ای ، از راه دور طاقتم سر آمده، اما هنوز، آرزویم، مقصدم ، یک لحظه نور........ هنگام سقوط ! (در خواب) بیدارم نکنید، شاید مقصدم آغوش اوباشد... دستهایم را بگیر آنجا که قرار است از خیال با تو بودن پرواز کنم
Power By:
LoxBlog.Com |